پله های موفقیت من 🌱💓 پارت ۱

هلنـ دختری در مزرعه😂🌱 هلنـ دختری در مزرعه😂🌱 هلنـ دختری در مزرعه😂🌱 · 1402/06/07 16:55 · خواندن 1 دقیقه

اولین رمان منـ 🥲 حمایت؟

دی دی دی دینگ . دی دی دی دینگ 

 

 مارینت ( تو رمان بهش ماری هم میگیم ) :اهههههههه، ساعت به درد نخور 😩 خوابم می آد.            آلیا: پاشوووو خوابالو دیرت میشه ها 😂

مارینت: ای بابا بازم یادم رفت 🤕 امروز روز اول کار تو کافه ست🥲 ناهار درست میکنی آلیا؟

آلیا: آره سریع آماده شو و برو.                                    مارینت: باشه باشه🤕 

از زبان مارینت 👇🏻

 

سریع اماده شدم و تیپ مناسبی زدم و راه افتادم ( عکس تیپش رو میذارم ) 

۶ ساعت بعد.....

 

مارینت: آلیاااا سلامممم من اومدم😂 بوی خیلی خوبی میاد هااا😍

آلیا: سلاام خسته نباشی ، آره سمبوسه درست کردن😅

 

مارینت : آااخ جووون😋 پس من رفتم لبلس عوض کنم(سریع رفت بالا و لباس پشمی خوشگل سر همی پوشید ، اگه بخواید عکس اونم میذارم ، تو کامنتا بگید )

دینگ دینگ 

مارینت : عه کیه؟ 

آلیا : من چه بدونم؟ شاااید.....

 

 

خیلی خب این پارت تموم شد میدونم کوتاه بود 🥲 برا پارت بعد ۲ لایک و ۲ کامنت😅